امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 19
برچسب ها : حاج فردوسی, منهاج فردوسیان, رهبر معنوی, رسم الخط, سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,
مژدهای به:
علاقهمندان به تکامل فردی؛
مشتاقان کمال واقعی؛
جویندگان سعادت ابدی؛
سالکان وادی سیر و سلوک؛
تشنگان معارف ناب اسلامی؛
خستگان صحراهای حیرت؛
پیکارکنندگان با نفس امّاره؛
لطمهخوردگان از وساوس شیطان؛
محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛
نرمافزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.
لینک دانلود از سایت:
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 12
برچسب ها : منهاج فردوسیان حاج فردوسی رهبر معنوی سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,
حاج فردوسی کسیست که به زودی خواهید دید جهانیان از او به نیکی و بشردوستی یاد میکنند
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 11
برچسب ها : حاج فردوسي,امام زمان(عج),تبلیغ,قوانین,موفقیت,منهاج فردوسيان,نظام تربیتی,قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر,بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد,طلاق, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف,صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
سلام
چند سالی از جنایات داعش میگذرد جنایاتی که شدیدترین جسارات را به اسلام ناب محمدی و حتی مقابر امامان و یارانشان نمودند و علاوه بر این جسارتها به طرز وحشیانهای مردم را میکشند و به زنان هم تجاوز میکنند و آب از آب هم تکان نمیخورد.
متأسفانه این جنایات باعث شده که برخی بیاعتقاد به امامان و حتی خدا بشوند. حال چرا با این همه جنایت و جسارت، قدرت الهی همچنان خاموش است که این امر باعث سست شدن اعتقادات برخیها شده است و تا دم از خدا و اهل بیت (ع) میزنیم سریع به ما حمله میشود و میگویند این همه جنایت رخ داده و خدایی هم وجود ندارد! اصلاً امامی که شما میپرستیدید قدرتی ندارد در صورتی که بشریت از این جنایات به جوش آمدهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
زندگی انسان از روزی که به زمین آمد تا روز قیامت، پر از فراز و نشیب است. همچنین زندگی هر انسان از تولد تا مرگ، پر از حوادث و فتنههای بسیار است. بلاها موجب پاکسازی است. قرآن کریم میفرماید: «إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ یَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاء وَ اللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ * وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ یَمْحَقَ الْکَافِرِینَ» (سورهی آل عمران، آیات ۱۴۰ و ۱۴۱) ترجمه: اگر به شما آسیبى رسیده، آن قوم را نیز آسیبى نظیر آن رسید و ما این روزها[ى شکست و پیروزى] را میان مردم به نوبت مىگردانیم [تا آنان پند گیرند] و خداوند کسانى را که [واقعاً] ایمان آوردهاند معلوم بدارد و از میان شما گواهانى بگیرد و خداوند ستمکاران را دوست نمىدارد. و تا خدا کسانى را که ایمان آوردهاند خالص گرداند و کافران را [به تدریج] نابود سازد.
به عبارت ساده، بلاها برای این است که ایمانهای سطحی مشخص شود و اهل ایمانهای واقعی نیز مشخص گردند.
روزی کشور ما دچار تهاجم نظامی شد و تمام بلاهایی که امروز به صورت فیلم و عکس از جنایات داعش میبینیم، به صورت واقعی رخ داد. همین آدمکشیها و تجاوزها در شهرهای اشغالشده صورت گرفت. بلای آن روز، موجب شد که یک عده از افرادی که ایمان سطحی داشتند، مرتد شوند و در مقابل، گروهی که ایمان راسخ داشتند، مانند پارههای آهن ایستادگی کردند.
امروز هم سفرهی امتحان به گونهای دیگر پهن است. چقدر فرق است بین آنان که در متن جنایات بودند و ظلم را با گوشت و پوست خود احساس کردند ولی روز به روز بر ایمان و ایستادگیشان افزوده شد با آنان که با شنیدن خبر برخی جنایات و دیدن چند عکس و فیلم، دست از تمام معنویات میشویند و منکر خدا و پیامبر و امام زمان میشوند!
کسی که رفتنی است، هر چیزی را میتواند برای رفتن، بهانه کند. چه بسیار از این بهانهها برای کافر شدن شنیدهایم. ولی آن که ماندنی است، به هیچ دلیلی صحنه را خالی نمیکند و با قدم راسخ، به سوی قلّههای کمال و سعادت، به سرعت تمام، قدم میزند.
پس برای آنان که ایمانی سطحی دارند و به اندک بهانهای دست از آن میشویند، نگران نباشید. برخی افراد، ایمانشان در حد غبار شیشه است که با چند قطره باران، شسته میشود. مبادا توجه به ایمانهای غباری، شما را از توجه به مقصد اعلی غافل سازد.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 10
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
سلام
ان شاء الله که سالم و سلامت باشید. یک سؤال داشتم در مورد حجتیه. میخواهم کامل برایم توضیح بدهید کی هستند و عقایدشان چیه؟ آیا جزء فرقههای باطلند یا باطل نیستند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
انجمن حجتیه، تشکیلاتی بود که با هدف دفاع از اسلام در مقابل بهائیت و تلاش برای «فراهم کردن زمینهی ظهور امام عصر» در سال ۱۳۳۲ به رهبری شیخ محمود حلبی تأسیس شد. تشکیل و فعالیت انجمن حجتیه در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۶۲ به مدت سی سال، تأثیر بسیار مهمی در تربیت اسلامی جوانان کشور و حفظ آنان در مقابل بهائیت داشت.
این انجمن، به مانند مدرسهای بزرگ در سراسر ایران و برخی کشورهای همجوار، شعبه داشت و به کار تعلیمات دینی جوانان و آشنا کردن آنان با شیعهی دوازده امامی و محافظتشان از فرقههای گمراه همانند بهائیت میپرداخت.
پس انجمن حجتیه، فرقهی ضاله نبود و برعکس، خدمات دینی فراوانی در سالهای تاریک حکومت پهلوی دوم به جامعهی شیعه ارائه داد. چنین وانمود میشود که گفتمان سیاسیشان مبتنی بر عدم تشکیل حکومت در عصر غیبت بوده و همین اختلاف با گفتمان انقلاب، موجب انزوا و به تعطیلی کشیده شدن آن گردید؛ در حالی که حقیقت این است که مجریان اصلی انجمن حجتیه، اصلاحطلب بودند ولی نه در حد یک انقلاب تمام عیار. یعنی بیش از این به ذهنشان نمیرسید و نمیتوانستند بیش از اصلاح فردی را تصور کنند.
البته باید توجه داشته باشید که تشکیل حکومت اسلامی، تقریباً به ذهن هیچیک از علما خطور نمیکرد. فکر این که یک عالم دینی بتواند با دست خالی، «شاه» را از مملکت بیرون کند، فکر محالی مینمود. آن هم شاهی که از پشتیبانی ویژهی آمریکا و اسرائیل و قدرتهای منطقه برخوردار بود و تمام کشورهای بزرگ دنیا، دست به دست هم داده بودند که او را حفظ نمایند. لذا خیلی از علما در طول تاریخ، نهایت همتشان، برقرار کردن روابط حسنه با دربار بود تا بتوانند در سایهی این روابط حسنه، از جنایات شاهان بکاهند و قدمی به نفع رعیت و اقشار مستضعف بردارند. همین ایجاد روابط حسنه با دربار به نفع اسلام و مسلمین، در بحبوحهی انقلاب، توسط برخی سخنرانان مانند علی شریعتی، مورد حملهی شدید قرار گرفت و برخی از بزرگان علما همانند علامه حلی، علامه مجلسی و شیخ بهایی دچار بیمهری شدند و از آنان با عنوان «تشیع صفوی» در مقابل «تشیع علوی» یاد شد!
پس انجمن حجتیه، چراغی بود که در ظلماتٌ بعضها فوق بعض دوران پهلوی، خوش درخشید ولی با طلوع خورشید انقلاب امام خمینی (ره) فروغش را از دست داد و رو به خاموشی نهاد. دور از انصاف است چراغی که در ظلمات شب، ارزش محسوب میشد را با طلوع آفتاب، لگدمال کنیم و از آن به بدی یاد نماییم. قسمتی از مدیران کنونی کشور، عنصر معنویت را از تعالیم انجمن حجتیه و عنصر انقلابی بودن را از نهضت امام راحل (ره) گرفتهاند.
در هر حال، دیگر انجمن حجتیهای در کار نیست و از سال ۱۳۶۲ تا کنون، هیچگونه فعالیت رسمیای نداشته است. البته مُد شده که هر شخص یا حرکتی که مذهبی باشد ولی انقلابی نباشد را به حجتیه منسوب میکنند که نادرست است.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 13
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم /
آیا غسل ترتیبى نسبت به غسل ارتماسى فضیلت دارد؟ /
با کمال تشکر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
غسل ترتیبی بر غسل ارتماسی، برتری شرعی ندارد ولی شیوع بیشتری دارد. به عبارت ساده، برای غسل ارتماسی، نیاز به آب فراوان است و معمولاً چنین امکانی در تمام مکانها و فصول سال، در دسترس همه قرار ندارد، در حالی که برای غسل ترتیبی، فقط به یک آفتابه و لگن نیاز است و در هر مکان و فصلی میتوان به راحتی انجام داد. لذا احکام و جزئیات غسل ترتیبی، بسیار بیشتر از غسل ارتماسی است و به جهت همین شیوع، به عنوان گزینهی اصلی برای غسل شناخته میشود.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 15
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
باسمه تعالی
سلام علیکم
اولین قانون از قوانین عملی طبقهی اول میفرماید: در منهاج فردوسیان، خواندن نمازهای پنجگانه، ضروری است.
۱. در توضیح این قانون لطفاً بفرمائید؛ صرفاً بجا آوردن نمازهای پنجگانه از اول وقت تا آخر وقت، مراعات این قانون محسوب میشود، یا اول وقت به جماعت در مسجد خواندن نیز ذیل این قانون است؟
دومین قانون از قوانین عملی طبقهی اول میفرماید: در منهاج فردوسیان، پرداختن زکات مالی که شرایط آن را یافته، ضروری است.
۲. در توضیح این قانون لطفاً بفرمائید؛ آیا فقط کسانی که تولیدکننده مواردی که زکات بر آن واجب است («گندم» و «جو» و «خرما» و «کشمش» و «طلا» و «نقره» و «گوسفند» و «گاو» و «شتر») موظف به پرداخت زکات هستند یا مصرفکنندگان هم تحت شرایطی امکان دارد این قانون مشمول آنان نیز شود؟
با تشکر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
جواب ۱: فقط نماز خواندن، مراعات این قانون محسوب میشود و قید دیگری همانند اول وقت، جماعت یا مسجد در آن نیست. البته بعد از این که شخص، در مراعات نماز خواندن مستقر شد، به سراغ قانونهای بعدی میرود که اول وقت، جماعت و در مسجد به جدول محاسبهاش افزوده میشود. پس در قدم اول، نیازی به مراعات قیود نیست و همین که نمازخوان شود، کافی است.
جواب ۲: فقط تولیدکنندگان موظف به پرداخت زکات هستند و بر مصرف کنندگان، چیزی نیست. برای اطلاع بیشتر از احکام زکات بر مبنای احتیاط، به «رسالهی توضیح المسائل منهاج فردوسیان» مراجعه نمایید.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 10
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
سلام علیکم
این را میدانم که بعضی موارد امروزی جزوی از دین نیست که یا خرافات است و یا به دین تحمیل شده است؛ مواردی مثل عَلَمگردانی، قمهزنی، شهادت ثالثه و غیره؛ از طرفی عمریست که با این موارد زندگی کردهایم و تا قبل از بیدار شدن، همهی آنها را باور داشتیم. و اما چاره چیست؟ چارهی ترسی که هنگام دور ریختن اینگونه موارد، سراسر وجودمان را فرا میگیرد. ترس از اینکه نکند مورد خشم خدا قرار بگیریم! چارهی عذاب وجدانی که هنگام مقابله با خرافاتی که زمانی باورمان بود به ما دست میدهد، چیست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
برای پاسخ به این سؤال، مجبورم اندکی از فضای آیات و روایات، فاصله گرفته و با زبان علم، مسأله را مقدمهچینی نمایم تا ذهنتان برای پذیرش قانون قرآن کریم، آماده شود.
قانون اول نیوتن میگوید: یک جسم ساکن یا در حال حرکت در خط مستقیم، در همان حالت، باقی میماند مگر آن که نیروی خارجی به آن جسم وارد شود؛ این مطلب را «اینرسی» میخوانند. به عبارت دیگر، مقاومت یک جسم را در برابر هرگونه تغییر، اعم از حرکت و یا سکون، اینرسى آن جسم میخوانند. حال اگر همین قانون را برای اعتقادات انسان در نظر بگیرید، میتوانیم آن را «اینرسی اعتقادی» بخوانیم. به عبارت ساده، همچنان که «اینرسی» تمایل جسم است به حفظ وضعیت فعلی، یعنی جسم ساکن، تمایل به حفظ سکون و جسم متحرک تمایل به ادامهی حرکت بر خط مستقیم، با سرعت ثابت دارد؛ «اینرسی اعتقادی» نیز تمایل ذهن است بر استقامت بر چیزهایی که آن را حق و صدق میپندارد. اگر چنین ذهنی دستخوش تغییر شده و باورهایش جابجا شود، دچار نوعی اصطکاک میگردد و با «اینرسی» مواجه میشود. یعنی از سویی علمش به او میگوید که این کار یا این اعتقاد، باطل است و از سوی دیگر، رسوبات آن کار یا آن عقیده به عنوان حقیقت در کف ذهن، او را به استقامت بر آنها فرا میخواند. حاصلِ این کشمکش، همان چیزی است که شما از آن به «عذاب وجدان» تعبیر کردهاید. این حالت، در حقیقت، عذاب وجدان نیست بلکه درگیری طبیعیای بین علم و باور است. این حالت، به مرور زمان، از بین رفته و باوری که از تقلید کورکورانه آمده بود، جای خودش را به باور جدید که از تحقیق عالمانه آمده، خواهد داد.
«اینرسی اعتقادی» در آیات متعددی از کتاب الله العزیز آمده است، که به چند آیه اشاره میکنم:
آیهی اول: «إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ * فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ * وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ» (سورهی صافات، آیات ۶۹ تا ۷۱) ترجمه: آنها پدران خود را گمراه یافتند. پس به دنبال آنها مىشتابند و قطعاً پیش از آنها، بیشتر پیشینیان به گمراهى افتادند. یعنی با این که بعد از تحقیقات، پدرانشان را از لحاظ عقیده یا عمل، بر باطل یافتند و فهمیدند کارهایی که آنان انجام میدادهاند و دیدگاههایشان خرافات است و اصل و سندی ندارد، ولی باز هم بر اثر همان چیزی که «اینرسی اعتقادی» میخوانیم، از آنان پیروی میکنند؛ بلکه با شتاب بسیار، از آنان پیروی میکنند!! یعنی ترسی که از روبرو شدن با اینرسی اعتقادی دارند و رنجی که از درگیری علم صحیح با باور غلط برایشان پیش میآید، آنان را به سرعت به پیروی کورکورانه از پدران گمراهشان وا میدارد.
آیهی دوم: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ * فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِکَهً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ» (سورهی مؤمنون، آیات ۲۳ و ۲۴) ترجمه: و نوح را به سوى قومش فرستادیم پس [به آنان] گفت: اى قوم من، خدا را بپرستید شما را جز او خدایى نیست، مگر پروا ندارید؟! و اشراف قومش که کافر بودند گفتند: این [مرد] جز بشرى چون شما نیست که مىخواهد بر شما برترى جوید و اگر خدا مىخواست، قطعاً فرشتگانى مىفرستاد [ما]در میان پدران نخستین خود چنین [چیزى] نشنیدهایم.
علت مخالفت کافران با حضرت نوح (علیهالسلام) این بود که بین آنچه از پدران گمراه خود شنیده بودند و بین تعالیم آن جناب، مغایرت میدیدند. این در حالی است که آن حضرت، همراه با دعوت، معجزاتی نیز نشان میداده که موجب حصول علم تحقیقی به پیامبر بودنش میشده است؛ ولی کافران، نتوانسته بودند از درگیری بین علم تحقیقی و باور خرافیای که از پدرانشان به ارث برده بودند، جانب علم تحقیقی را بگیرند؛ لذا یکسره به دامن انکار غلتیدند تا دچار درگیری بین علم درست و باور غلط نشوند.
آیهی سوم: «فَلَمَّا جَاءهُم مُّوسَى بِآیَاتِنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ» (سورهی قصص، آیهی ۳۶) ترجمه: پس چون موسى آیات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: این جز سِحرى ساختگى نیست و از پدران پیشین خود چنین [چیزى] نشنیدهایم. یعنی همان حکایت قوم نوح با آن جناب، برای حضرت موسی نیز تکرار شده است. قبطیان بعد از مشاهدهی معجزات باهرات حضرت موسی (علیهالسلام)، دچار اصطکاک ذهنی شدند و برای رهایی از درد درگیری علم تحقیقی با باور خرافی، خود را به نفهمی زده و جانب باور خرافی را گرفتند. آنان مهمترین دلیل بر انکار معجزات حضرت موسی را اینرسی اعتقادی و ذهنی خود بیان کردند. به عبارت ساده، چون دعاوی حضرت موسی (علیهالسلام)، همسو با باورهایی که از پدرانشان به ارث برده بودند نبود، نتوانستند در مقابل آن حضرت، سر طاعت فرود آورده و تسلیم امر حق تعالی شوند.
آیهی چهارم: «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَ وَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَ لاَ یَهْتَدُونَ» (سورهی بقره، آیهی ۱۷۰) ترجمه: و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، مىگویند: نه بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافتهایم پیروى مىکنیم! آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمىکرده و به راه درست نمىرفتهاند [باز هم در خور پیروى هستند]؟!
یعنی در هنگامی که بین باورهای غلطشان که از پدرانِ «لاَ یَعْقِلُونَ» و «لاَ یَهْتَدُونَ» آنان بجا مانده و بین آنچه از نزد خدای تعالی نازل شده است قرار میگیرند، علم تحقیقی را فدا کرده و به دامن باورهای خرافی خود پناهنده میشوند. دلیلش هم مشخص است، چون اگر بین این دو بمانند، یا این که به سوی علم تحقیقی بروند، دچار حالت رنجآوری خواهند شد که مدتها گریبان جانشان را خواهد فشرد. لذا برای آسان کردن کار خود، دست به باورهای خرافی خویش نزده و وحی را تکذیب نمودند.
اصل قانون اینرسی اعتقادی، در دو آیه از آیات شریفهی قرآن آمده است که با یک عبارت میفرماید: «کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (سورهی مؤمنون، آیهی ۵۳ و سورهی روم، آیهی ۳۳) ترجمه: هر دستهاى به آنچه نزدشان بود، دل خوش کردند. و همان یافتهها و بافتههایشان به صورت باور قلبی در آمد و ایجاد «اینرسی اعتقادی» نمود.
امیدوارم با این توضیحات، نگرانیای که در خود از ترک کردن خرافات و تشیع نانوشته مییابید، مرتفع گشته یا کاسته شود و در راه مراعات تشیع ناب اثنیعشری که به صورت قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان ارائه شده است، استوار گردید.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 22
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
بسمه تعالى
سلام
در مطلب «اشکال بر عدم حضور در راهپیمایى اربعین»، امام حسین علیه السلام را نعوذ بالله متوارى و فرارى دانستهاید و قیام عظیم عاشورا را در حد یک داستان جنایى پایین آوردهاید.
از شما بعید است که این بار این طور قلم زدهاید. هر چند که پرسشکننده، مثال اشتباه قیام امام حسین (علیهالسلام) و پیادهروى را که داراى فرق هستند را براى اثبات مطلبش آورده بود، اما شما نباید قیام و حرکت عظیم امام حسین (علیهالسلام) را که بر ضد حزب حاکم انجام دادهاند را زیر سؤال ببرید. بنده همیشه جزء مطالعهکنندگان سایت منهاجیار هستم و استفادههاى زیادى بردهام، ولى این بار ما را مأیوس کردید. لطفاً اصلاح بفرمایید.
موفق باشید. ممنون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
آنچه بنده در طی مطالعات عاشوراییام به آن رسیدهام این است که حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام)، قصد «قیام» به معنی رایج آن نداشتهاند و اولین کسانی که بحث قیام امام حسین (علیهالسلام) را مطرح کردند، بنی امیه بودند. افرادی همانند عمرو بن سعید اشدق که والی مدینه بود، اولین مطرحکنندگانِ «قیام» برای امام حسین (علیهالسلام) بودند. در مقاتل آمده است: عمرو بن سعید اشدق بعد از شنیدن خبر شهادت آن حضرت، بسیار خوشحال شد و دستور داد در کوچههاى مدینه ندا کنند و مردم را از قتل حسین (علیه السلام) آگاهى دهند. همین که خبر شهادت امام (علیه السلام) به گوش مردم رسید، مدینه یکپارچه غرق در ماتم و عزا شد، و زنان بنىهاشم با ضجّه و شیون و گریه و زارى، در خانههاى خود به سوگ آقاى جوانان اهل بهشت نشستند. چون نالهها و گریهها به خانهی اشدق رسید، خندید و گفت: «واعیهٌ بواعیهِ عثمان» یعنی این نالهها و شیونها که از خانههاى بنىهاشم بلند مىشود، در عوض نالههایى است که در قتل عثمان از خانههاى بنىامیه بلند شد. آنگاه رو به قبر پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) کرد و گفت: «یومٌ بِیومِ بدرٍ یا رسولَ الله» یعنی کشتن امام حسین و اهل بیت ایشان (علیهمالسلام) در عوض کشتارى است که در روز بدر از ما کردى اى رسول خدا! چون این سخن کفرآمیز را گفت، عدهاى از انصار که در آنجا حضور داشتند به او اعتراض کردند. سپس بالاى منبر رفت و چنین گفت: «ایها الناس! إنَّها لَدَمَهٌ بِدَمَهٍ، وَ صَدَمَهٌ بِصَدَمَهٍ، کم خُطبهٍ بعدَ خُطبهٍ و موعظهٍ بعدَ موعظهٍ حکمهٌ بالغهٌ فما تُغنى النُذُر لقد کان یسُبُّنا و نَمدِحُهُ و یقطعُنا و نَصِلُهُ کَعادتِنا و عادتُه و لکن کیفَ نَصنعُ بِمَن سَلَّ سیفَهُ علینا یریدُ قتلَنا إلّا أن ندفعَهُ مِنْ أنفسِنا» یعنی ای مردم، این واقعه، خونی در برابر خونی و صدمهای در برابر صدمهای بود. چه سخنها که بعد از دیگری گفته نشد، و چه موعظهها که بعد از دیگری بیان نگردید. این همه حکمتهاى بالغه خدا، ولی اثرى در وى نگذاشت. حسین ما را ناسزا میگفت ولى ما او را مدح و ثنا مىگفتیم، او از ما قطع مىکرد و ما صلهی رحم انجام مىدادیم، اصلاً عادت ما این است و عادت او آن بود! ولى در مورد کسى که شمشیر به سوى ما بکشد و بخواهد ما را بکشد چه باید کرد؟ آیا غیر از این است که به عنوان حفظ نفس، باید او را از خود دفع کنیم و بکشیم؟!
در این هنگام عبدالله بن سائب بلند شد و گفت: «لو کانتْ حیهٌ و رأتْ رأسَ الحسینِ لَبَکَتْ عینُها و حرَّت کبِدُها» یعنی اگر فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) زنده بود و سر فرزند خویش را مىدید، چشمش گریان و جگرش بریان مىشد. هنوز عبدالله سائب سخنش تمام نشده بود که اشدق کلامش را قطع کرد و گفت: «نحنُ أحقُّ بفاطمهَ منکَ، ابوها عمُّنا، و زوجُها أخونا، و امُّها ابنتنا، و لو کانت فاطمه حیهٌ لبکت عینها، و ما لامت من قتلهُ و دفعهُ عن نفسِه» یعنی ما به فاطمه خیلى از تو نزدیکتریم، پدرش عموى ماست، و شوهرش برادر ماست، و مادرش دختر[ی از قبیلهی] ماست، اگر فاطمه زنده بود، چشمش گریان میشد ولی قاتل او را که از جان خود دفاع کرده است، هرگز ملامت نمىنمود. (مقتل الحسین علیهالسلام، سید عبدالرزاق موسوى مُقَرَّم)
در شام نیز وقتی بازماندگان از خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) را به صورت اسیر وارد شهر کردند، جار زدند که اینان، خارجی هستند یعنی باقیماندهی کسانی که علیه خلیفهی مسلمین قیام کردند.
دلیل این اتهام هم روشن است؛ کسی که قیام کند و کشته شود، کشندهاش را ملامتی نیست. به عبارت ساده، کسی که نمیتواند نیروی کافی و نقشهی جنگی مناسب فراهم کند، نباید قیام کند و اگر قیام کرد و کشته شد، نباید حکومت مرکزی که با اقتدار تمام، از آرامش جامعه در مقابل عدهای طغیانگر دفاع کرده، ملامت و مؤاخذه شود.
پس تمام سعی بنیامیه بر این بود که امام حسین (علیهالسلام) را قیامکننده علیه حکومت مرکزی قلمداد نمایند در صورتی که آن جناب، فقط نمیخواستند با یزید بیعت کنند زیرا چنین بیعتی را حرام میدانستند ولی حاضر بودند به سرزمینهای دور همانند یمن بروند و هیچ کاری با یزید و ممالک تحت فرمان او نداشته باشند.
در مقاتل آمده است: امام حسین (علیه السلام) به حضرت علمدار فرمودند: حال که تصمیم جنگ گرفتهاى، «فَاطلُب لِهولاءِ الأطفالِ قلیلاً مِن الماء» پس مقدارى آب براى این کودکان خردسال تهیه کن. حضرت ابوالفضل (علیه السلام) نخست به سوى سپاه کوفه رفت و آنان را موعظه و نصیحت کرد، و از خشم و غضب خدا برحذرشان داشت. چون نصایح و مواعظ آن حضرت در آن گروه نابکار اثرى نکرد، خطاب به عمر بن سعد کرد و با صداى بلند فرمود: اى پسر سعد! این حسین فرزند دختر پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) است که اصحاب و یاران و افراد خاندانش را کشتید، و اینک زنان و دختران و فرزندان وى جگرشان از تشنگى مىسوزد، صدایشان به العطش بلند است، مقدارى از آب به آنان بدهید. چرا آب را روى آنها بستهاید با اینکه او مىگوید: بگذارید من سرزمین حجاز و عراق را ترک کنم و به روم و هند (هر کجا که شما مىخواهید) بروم. ولى شمر (لعنه الله علیه) با صداى بلند فریاد کشید: اى فرزند ابوتراب! اگر تمام روى زمین را آب فراگیرد و اختیار آن در دست ما باشد، مادام که با یزید، بیعت نکنید، یک قطره از آن، به شما نخواهیم داد. (مقتل الحسین علیهالسلام، سید عبدالرزاق موسوى مُقَرَّم)
کسی که قیام میکند، نباید سردار ارشد سپاهش، چنین مظلومانه تقاضای آب کند و یادآور شود که او کاری با شما و سرزمینتان ندارد، فقط بگذارید اهل و عیالش را بردارد و به سرزمینهای دور برود.
آیا تدبیر جنگی امام حسین (علیهالسلام) از مختار کمتر بود که مختار توانست پیروزیهایی به دست آورد و چند سالی حکومت کند ولی آن حضرت، قیام کردند و حتی یک روز نتوانستند روی پیروزی و حکومت را ببینند؟!
آیا حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) که جدا از امامت و وصایت نبی اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرزند پهلوان عرب و از سرداران و طراحان نظامی هستند، به اندازهی افراد معمولی جامعه نمیدانند که برای قیام، نیاز به مطالعات گسترده و نقشههای دقیق و نیروهای کارآمد است و نباید با لشکری متشکل از زن و بچهی شیرخوار و پیرمرد و جوان مریض و با مرکبی چون شتر، قیام کرد؟!
اگر اتهام قیام به آن حضرت را بپذیریم، باید اشکال ابن تیمیهی ملعون را نیز بپذیریم که میگوید: «وَ لَمْ یَکُنْ فِی الْخُرُوجِ لَا مَصْلَحَهُ دِینٍ وَ لَا مَصْلَحَهُ دُنْیَا، بَلْ تَمَکَّنَ أُولَئِکَ الظَّلَمَهُ الطُّغَاهُ مِنْ سِبْطِ رَسُولِ اللَّهِ ـ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ ـ حَتَّى قَتَلُوهُ مَظْلُومًا شَهِیدًا، وَکَانَ فِی خُرُوجِهِ وَ قَتْلِهِ مِنَ الْفَسَادِ مَا لَمْ یَکُنْ حَصَلَ لَوْ قَعَدَ فِی بَلَدِهِ، فَإِنَّ مَا قَصَدَهُ مِنْ تَحْصِیلِ الْخَیْرِ وَ دَفْعِ الشَّرِّ لَمْ یَحْصُلْ مِنْهُ شَیْءٌ، بَلْ زَادَ الشَّرُّ بِخُرُوجِهِ وَ قَتْلِهِ، وَ نَقَصَ الْخَیْرُ بِذَلِکَ، وَ صَارَ ذَلِکَ سَبَبًا لِشَرٍّ عَظِیمٍ. وَ کَانَ قَتْلُ الْحُسَیْنِ مِمَّا أَوْجَبَ الْفِتَنَ، کَمَا کَانَ قَتْلُ عُثْمَانَ مِمَّا أَوْجَبَ الْفِتَنَ» (منهاج السنه، ابن تیمیه، تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبی القاسم بن محمد ابن تیمیه الحرّانی الحنبلی الدمشقی، المتوفى: ۷۲۸ هـ ق، جلد ۴، صفحهی ۵۳۰)
ترجمه: و در قیام (حسین)، نه مصلحت دین بود و نه مصلحت دنیا؛ بلکه این ظالمین سرکش بر ضد نوهی رسول خدا قدرت پیدا کردند تا این که او را مظلوم و شهید کشتند؛ و در قیام او و کشته شدن او آن قدر فساد بود که اگر در شهر خود نشسته بود آن قدر فساد نمیشد! پس آن چیزی که او قصد آن را داشت از به دست آوردن نیکی و دفع بدی، اصلاً حاصل نگشت؛ بلکه بدی به سبب قیام او زیاد شد و خیر کم گردید؛ و این سبب شرّ بزرگی شد؛ و کشته شدن حسین سبب فتنههای بسیار گشت؛ همان طور که کشته شدن عثمان سبب فتنههای بسیار گشت.
در حالی که واقعیت این است که قیامی در کار نبوده، بلکه فقط و فقط آن گوشوارهی عرش الهی و آقای جوانان بهشت را مظلومانه با لب تشنه در بین دو نهر آب به شهادت رساندند که حرارتی ابدی در قلوب مؤمنین شد و نام و یادش مایهی جاری شدن اشکها گردید. رسم بشر این است که برای سردارانی که قیام میکنند و شکست میخورند، اشک نمیریزد بلکه بر «مظلوم» اشک میریزد و آن جناب، «سید المظلومین» بود، به همین دلیل است که بعد از گذشت هزار و چند صد سال، هنوز هم دلها بریان و چشمها گریان است.
البته سخن و شاهد بر این مدعا، بسیار زیاد است که سعی کردهایم تمام آن را در کتاب «نقدی بر قیام امام حسین (علیهالسلام)» بیاوریم. امیدوارم این مختصر، در اصلاح دیدگاهتان نسبت به ظالم و مظلوم، مفید افتاده باشد.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 15
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,